دکتر آذربایجانی به عنوان ناقد کرسی دکتر خسرو باقری با عنوان «تعلیم و تربیت اسلامی؛ چارچوب تئوریک و کاربرد آن» در نقد ادعای علمی وی گفت: برای نظریه پردازی در حوزه تعلیم و تربیت، محقق باید با عناصر پدیداری دخیل در فرایند تربیت و از جمله با دانش آموز سروکار داشته باشد و از روشهای تجربی میدانی و ... استفاده کند، نه اینکه صرفا با روش شناسی تحلیل مفهومی و در کنج خانه یا کتابخانه بخواهد نظریه تعلیم و تربیت ارائه دهد.

دکتر آدربایجانی با اشاره به نامناسب بودن روش شناسی تحلیل مفهومی و عدم تناسب و ارتباط این روش شناسی با تبیین پدیده های تربیتی، به ادعای علمی دکتر باقری که مدعی ارائه یک نظریه در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی است، اشکالات روش شناختی وارد نمود و افزود: دکتر باقری در نظریه پردازی خود اصلا به بعد تجربی نظریه و لزوم آگاهی دهی آن در ارتباط با پدیده های تربیتی توجه نکرده است، حال آنکه یک نظریه نمی تواند صرفا توصیفی باشد. این نقص از روش شناسی ایشان ناشی می شود؛ به عبارتی ایشان صرفا به روش تحلیل مفهومی – مشابه کاری که ایزوتسو انجام داده- توجه کرده است؛ این در حالی است که تنها با تکیه به این روش نمی توان نظریه تربیتی داد بلکه صرفا می توان کم و کیف یک مفهوم نظیر ایمان و ... و چارچوب مفهومی آن را از این طریق از قرآن و روایات استخراج نمود؛ نه اینکه نظریه ای تربیتی را با اتکای صرف به آن طراحی کرد.

حجت الاسلام و المسلمین آذربایجانی، تأکید کرد: درواقع نظریه پردازی در عرصه تعلیم و تربیت نیازمند کار میدانی و احیانا آزمایشگاهی و ... است. با صرف تحلیل مفهومی که نمی توان مدعی نظریه تربیتی شد. نظریه پرداز تربیتی باید در کلاس ها و با آموزندگان سروکار داشته باشد نه اینکه در گوشه اطاقش بنشیند و با تحلیل مفاهیم بخواهد نظریه تربیتی بدهد.

این عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تصریح نمود: دکتر باقری باید تعریف خودشان از نظریه را مشخص کنند. مطابق تلقی رایج، نظریه تعلیم و تربیتی باید به ما در خصوص روابط بین پدیده های دخیل در تعلیم و تربیت به گونه ای آگاهی ببخشد که ما را در تغییر این پدیده ها و عناصر آن از قدرت و طرح و برنامه مشخص برخوردار سازد. اما با یک روش شناسی تحلیل مفهومی، ما اصلا به یک تحلیل انتزاعی اکتفا نموده ایم و اصلا به سراغ پدیده های تعلیم و تربیتی و یادگیرندگان که حضور فیزیکی و بیرونی یا پدیداری دارند و تغییر و تحولات تربیتی آنان قابل مشاهده و سنجش است، نرفته ایم تا بتوانیم درباره آنها دانش کسب کنیم. مشکل اصلی ادعای علمی دکتر باقری در عدم سنخیت روش شناسی ایشان با نظریه پردازی در حوزه مورد نظر(تعلیم و تربیت) دارد و این اشکال بسیار جدی است؛ چنانکه اگر پوشش داده نشود، رفتن تحقیق به سمت یک نظریه تربیتی را مشکل و دشوار می سازد و در حد یک نظر و پیشفرض باقی می گذارد. وی در بخش دیگری از انتقادات خود به نظریه مورد ادعای عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، اظهار داشت: نکته دیگر این که، اصلا مگر کلمه تربیت چه مشکلی دارد. یعنی مشکل ما اصلا در تعریف این کلمه نیست. می خواهد از هر ریشه ای باشد، مسأله این است که به هر حال امروزه از آن یک تلقی مشخص وجود دارد که زیاد منوط به ریشه آن نیست. این کلمه در نظام تعلیم و تربیت جهانی فقط با این لغت و با این ریشه به کار نمی رود که بخواهیم تمامی مشکلات را به نارسایی مفهومی کلمه «تربیت» ربط بدهیم.

در زبان فارسی و عربی از این ریشه است، اما در زبانهای دیگر که از این ریشه نیست و لذا نمی توان مشکلات را لغوی یا مفهومی دانست. شاید گفته شود این نظریه داعیه اسلامی دارد و ریشه شناسی آن مهم است، اما به هر حال مگر نه این است که نظریه قابلیت تعمیم جهانی هم باید داشته باشد؟ گذشته از این، مسأله در خصوص تجربه نظام تعلیم و تربیت است که یک سیستم است و از پژوهش های جهانی تغذیه می شود.

وی یکی دیگر از انتقادات خود را چنین برشمرد: عامليت و كنشگري انسان در نظريه مورد ادعاي ايشان به عامليت جوارحي صرف منحصر شده است اما جايگاه بعد انديشه اي و فكري مفهوم عامليت و كنشگري انسان نياز به توضيح و واكاوي بيشتري دارد و نبايد به عامليت در بعد جوارحي صرف اكتفا شود.آذربایجانی ادامه داد: علاوه بر این دکتر باقری گرچه در صحبت هایشان به آنچه در خصوص ربوبیت در مکتوباتشان به ما ارائه داده اند، سخنی نگفت، اما این کلمه در ادعای ایشان محوریت دارد و به نظر من مورد انتقاد جدی می تواند باشد؛ چراکه اولا چرا نگوییم عبودت و می گویید ربوبیت. خداوند می فرماید جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند. پس عبودیت می تواند برتر از ربوبیت در جایگاه این غایت قرار گیرد. گذشته از این، چه ربوبیت و چه عبودیت، از مراتبی نیستند که بتوان آنها را به صورت یک فرایند برای تعلیم و تربیت تعریف نمود بلکه این دو از غایات هستند و صرفا گروه معدودی از صالحان و افراد دارای مراتب معنوی را شامل می شوند. این سطح از تربیت، قابل تطبیق با گروه دانش آموزانی که باید از سطوح اولیه آموزشی مهارتهای زندگی را بیاموزند، نیست.

وی در پایان تصریح کرد: مسأله دیگر این است که دکتر باقری بر اصولی چون عقلانیت و اختیار و عاملیت تکیه می کنند. همین اصول مورد تأکید نظریه های تعلیم و تربیت موجود که از نظریات اغلب غربی الگوبرداری شده اند، نیز هستند. اگر قرار باشد نظریه تعلیم و تربیت اسلامی همان اصول را پیشنهاد کند، اصل مسأله و مشکلی که نظریه ایشان می خواهد آن را به عنوان یک مسأله یا problem مطرح کند، فاقد ضرورت می شود. نهایتا ما می توانیم بگوییم این اصول در سیستم تعلیم و تربیت رعایت نمی شوند و با این نحوه طرح مسأله، مشکل را پیگیری کنیم- که نحوه این پیگیری هم با بحث حاضر که آفای دکتر باقری مطرح نموده اند، فرق می کند.

 

منبع: www.korsi.ir